عکسی که به اشتباه منتشر شده است + تصاویر

آمار مطالب

کل مطالب : 1892
کل نظرات : 71

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1161
باردید دیروز : 424
بازدید هفته : 1989
بازدید ماه : 5239
بازدید سال : 225392
بازدید کلی : 550090
تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : سید محمد سیداصیل
تاریخ : یک شنبه 6 تير 1395
نظرات
به گزارش سرویس گوناگون جام نیـوز، غم "سرباز" غم یک ملت است و غمی‌ است که تا عمق جان تاریخ فرو خواهد رفت...حادثه واژگونی اتوبوس سربازانی که کشته شدن و جراحت آنان را به دنبال داشت، تلخ کامی و تأثری عمیق در جامعه را به دنبال آورد، چه آن که جامعه ایرانی همواره نگاه دلسوزانه‌ای نسبت به سربازان دارد و وقتی این خبر را می‌شنود، به لحظه‌ای تعدادی سرباز جوان پرپر شده‌اند، قطعاً داغدار می‌شود.


این روزها تیتر نخست تمامی رسانه‌ها و محافل حادثه از دست دادن تعدادی از سربازانی است که با تمامی آرزوهایشان به دیار باقی شتافتند، اما دست به دست شدن عکسی که در آن به آخرین عکس این سربازان اشاره می‌شود، به گفته یکی از هم گروهانی‌های سربازان جان باخته متعلق به کسانی است که در حال حاضر زنده هستند و این عکس به اشتباه انتشار یافته است.

 

 

در همین رابطه عضو هرمزگانی گروهان مشترک با سربازان جان باخته ‌با تأیید این مطلب، افزود: اعزام گروهان ما برای گذراندن دوره آموزشی در تاریخ اول اردیبهشت ماه در پادگان 05 کرمان بود و طی سه روز تمامی بچه‌ها جمع و پس از تقسیم، گروهان‌ها مشخص شد.

 

امین علیمرادی با اشاره به اینکه 181 نفر از جمله سربازان جان باخته در یک گروهان حضور داشتیم، تصریح کرد: تمامی اعضای گروهان دارای مدرک کارشناسی و فوق دیپلم بودند و از استان‌های فارس، اصفهان، خوزستان و هرمزگان حضور داشتند.

 

 

وی با بیان اینکه عکس منتشر شده که این روزها در همه جا آن را متعلق به سربازان جان باخته می‌دانند، هیچ یک از سربازان جان باخته را شامل نمی‌شود، خاطرنشان کرد: در دوره آموزشی آوردن تلفن همراه ممنوع بود و زمانی که دوره دو ماهه به پایان رسید، بچه‌ها برای یادگاری از خود عکس سلفی می‌گرفتند و این عکس توسط آقای "آ.ا" گرفته شده که در آن کسانی حضور دارند  که در حال حاضر زنده بوده و جزء جان باختگان نیستند.

 

علیمرادی با اشاره به اینکه نمی‌دانم منبع این عکس کجا بوده است، تصریح کرد: ‌عکس دیگر هم در فضای مجازی پخش شده از خوشحالی سربازان که آن هم متعلق به گروهان دیگری است، اضافه کرد: باید رسانه‌ها در انتشار عکس‌ها با دقت بیشتری عمل کنند، زیرا اکنون افراد در این عکس زنده هستند.

 

وی در خصوص خاطراتش با سربازان جان باخته افزود: بهترین دوست و کسی که در این دوماه تمامی شبانه روز را با او سپری می‌کردم، متاسفانه در این حادثه ‌فوت شد و درد بزرگی بر دوش من گذاشت.

 

علمیرادی با اشاره به اینکه "امین انصاری" صمیمی‌ترین دوستم در دوران آموزشی بود، اضافه کرد: وی شیرازی و اهل نوشتن بود و هرجا می‌خواستیم برویم حتی برای قدم زدن باهم بودیم و در زمان خاموشی با هم به درد و دل ‌می‌پرداختیم و او از آرزوهایش می‌گفت.

 

وی با بیان اینکه امین 21 ساله قصد داشت در پایان دوره آموزشی به خواستگاری برود، تصریح کرد: او همیشه دغدغه فکری داشت و آینده را برای خودش ترسیم می‌کرد و همواره به دنبال کار و تلاش بود.

 

این سرباز هرمزگانی به‌ خاطره جالبی از زمان تقسیم امریه سربازان اشاره کرد و افزود: در زمانی که می‌خواستند مکان‌های امریه سربازان را اعلام کنند، امین انصاری جزء سهمیه‌های کازرون شد و کمی این موضوع او را رنجاند، زیرا تمام فکرش امریه در شیراز بود و می‌گفت هرچه را رشته کرده، پنبه شده است، اما زمانی که فهمید من هم به کازرون امریه شده‌ام، خوشحال شد و مانند یک کودک تازه متولد شده در پوست خود نمی‌گنجید.

 

وی به بیان خاطرات برخی دیگر از دوستانش پرداخت و اضافه کرد: در مورد "آرمان ایمانی" یادم هست در آسایشگاه زمانی که وقت آب ریختن در کولرهای آبی می‌شد و کسی حاضر نبود این کار را کند، با از خودگذشتگی این کار را انجام می‌داد تا کسی گرما نخورد.

 

علمیرادی اضافه کرد: "وحید قاسم پور" کلاهی داشت که نقابش بزرگ بود و همین امر به سوژه سربازان تبدیل شده بود و هر روز این سوال از او پرسیده می‌شد که از کجا گرفتی و قیمتش چند است که عصبانیتش را به همراه داشت.

 

این سرباز در حالی که صدایی گریان داشت، "سید علی دهقانیان" را مظلوم‌ترین سرباز گروهان دانست و عنوان کرد: "ماجد حافظی" به دلیل هیکلی بودنش لقب دژبان را یدک می‌کشید، "مهدی کرمی" و "سعید امیدواری" بامزه‌ترین فرد گروهان بودند که در مسیر رفت در اتوبوس باهم دوست شدند و در مسیر برگشت هم در کنار هم جان باختند.

 

وی همچنین به بیان خاطراتی از "عباس بهادری" که اکنون در حالت کما قرار دارد، پرداخت و خاطرنشان کرد: وی که معلم زبان است، چنان سرعت مطالعه‌ای داشت که در کل پادگان مشهور بود و هر کتابی که برای خواندن به او می‌دادم در یک روز تمام می‌شد.

 

علیمرادی که به شدت ناراحت بود، از به هوش آمدن "حمید کوه برد" ابراز خشنودی کرد و گفت: حمید شیرازی اما ساکن بندرعباس بود و در میان دوره هم با ما به بندرعباس آمده بود، اما به خاطر آنکه همسر و فرزند دوساله دخترش در شیراز بودند، با وجود اصرارم در آمدن به بندرعباس برای استراحت به شیراز رفت و این حادثه برایش اتفاق افتاد، اما خوشحالم که الان وضعیت مناسبی دارد و از کما خارج شده است.

 

 

وی در خصوص روز حادثه و چگونگی مطلع شدن از آن، خاطرنشان کرد: فردای پایان دوره، ساعت 14 اتوبوس سربازان هرمزگانی آمد و پس از خداحافظی با سایر هم گروهانی‌ها سوار شدیم و به سوی بندرعباس راه افتادیم، البته سرعت اتوبوس زیاد بود و چند بار نزدیک بود، تصادف کنیم که خوشبختانه ساعت 21:30 به بندرعباس رسیدیم و راننده ما را در میدان تره بار بندرعباس پیاده کرد و پس از گرفتن ماشین دربستی به خانه رفتم و ساعت 2 بامداد از شدت خستگی خوابیدم.

 

علیمرادی اضافه کرد: صبح که از خواب بیدار شدم و شبکه خبر را مشاهده کردم، خبر جان باختن تعدادی سرباز را شنیدم، اما کنجکاو نشدم تا اینکه ساعتی بعد گزارشی از بیمارستان پخش شد و با دو سرباز مجروح در بیمارستان مصاحبه کردند که هر دو از هم گروهانی‌ام بودند که یکی از آن‌ها با توجه به تمامی جراحت‌ها "مجید فرخنده" بود که همانجا قلبم ریخت و ترسیدم و با تمامی بچه‌ها تماس گرفتم که یا گوشی‌ها خاموش بود یا کسی جواب نمی‌داد.

 

عضو هرمزگانی گروهان مشترک با سربازان جان باخته با بیان اینکه از طریق فضای مجازی پیگیر شدم و به هر کسی که می‌شناختم زنگ زدم، اما خبری نشد، تصریح کرد: از همه مهمتر امین انصاری دوست صمیمی‌ام جواب نمی‌داد، بیشتر نگران شدم تا اینکه لیست فوت شدگان از طریق ‌ایسنا منتشر شد و اسم هم گروهانی‌ام به ویژه اسم امین انصاری را در لیست دیدم، دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم و حالی برایم نماند.

 

علمیرادی با اشاره به اینکه از دیدن نام دوستانم شوکه بودم و بغض گلویم را گرفته بود، اضافه کرد: با ماشین در خیابان می‌چرخیدم، اما نمی‌توانستم خاطرات شیرینی که با دوستانم داشتم را به فراموشی بسپارم و به هیچ وجه برایم قابل هضم نبود تا اینکه با دیدن عکس امین انصاری بغضم ترکید و تا یک ساعت به اندازه کل زندگی‌ام گریه کردم.

 

وی با بیان اینکه روزهای آخر آموزشی به امین گفتم بیا برویم عکاسی برای یادگاری با لباس نظامی عکس بگیریم که بعد از کلی بحث و جدل قبول کرد، افزود: روز آخر رفتیم و عکس گرفتیم و چاپ کردیم و همان عکس شد آخرین عکس زندگی امین و دیگر او پیش ما نیست.

 

عضو هرمزگانی گروهان مشترک با سربازان جان باخته در پایان از مسئولان خواست با مقصرین این حادثه برخورد جدی داشته باشند و همچنین رسانه‌ها در انتشار عکس ها دقت بیشتری به خرج دهند./ایسنا

منبع: جام نیوز


تعداد بازدید از این مطلب: 1168
موضوعات مرتبط: خبرها , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








********به وبلاگ من خوش آمدید********* خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم . آمین یا رب العالمین


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود